رهیافت فرهنگ



جوکر، انگل، پلتفرم، بلک میرر، سرمایه سالاری، آلن دوباتن، اروین یالوم و . چه ارتباطی با هم دارند؟! منتقد نظام سرمایه سالاری اند یا بهترین و پیچیده ترین طرفدار آن؟!

 

جوکر» اثری است که سرنوشت تلخ و تاریک یک فرودست را نشان می دهد، جامعه به نمایش درآمده در جوکر، نه یک آمریکای رویاگونه و آرمانی بر محور قهرمان چنان که در فیلم های کمپانی ماروِل» می بینیم، بلکه پر از فقر و تلخیِ بر محور ضدقهرمان است، ممکن است هنگام دیدن فیلم جنگ ستارگان غبطه بخوریم که چرا ما چنین قهرمانانی نداریم، اما هنگام دیدن جوکر حتی احساس حسادت و غبطه هم نمی کنیم، که بسیار تأسف می خوریم و ناراحت می شویم از این همه ظلم و تحقیر و تمسخر و فشار اجتماعی که طبقات فرادست بر سر او می آورند؛ بنابرین شاید در نظر اول جوکر یک فیلم انتقادی علیه وضع موجود و نظام سرمایه سالار به نظر برسد.


انگل» نیز جامعه طبقاتی و تفاوت فاحش افراد فرودست و فرادست در آن را به نمایش می گذارد. طبیعتاً به نظر می رسد فیلم طرفدار فرودستان است، آنان که نه فقیر، بلکه زیر خط فقر هستند. بنابرین جوکر و انگل در مضمون محوری مشابه هم هستند و موضوع هر دو فیلم به نوعی نمایش همین جامعه طبقاتی است. اما در این بین یک نکته مهم و قابل تأمل هست، مهم ترین جوایز سینمایی (اسکار و کن) در سال گذشته به همین دو فیلم یعنی انگل و جوکر رسید. چطور می شود مهد سرمایه سالاری بزرگترین و مهم ترین جوایز خودش را به فیلم هایی بدهد که علیه خودش است؟! یعنی شیطان بزرگ و دارودسته اش توبه کرده اند؟!
 

برای دانلود متن کامل اینجا کلیک کنید.
 


ابتدا ببینید:

طرح خواناسازی شهر تهران»

.

#شهر کالبد نیست، شهر یک قصه است، شهر یک قصه بلند و طولانی و خواندنی است، شهر را باید خواند، محله های شهر، پیرنگ ها و خرده پیرنگ های قصه هستند، قصه شهر یک قهرمان اصلی دارد؛ مردم یا #ملّت و هزاران شخصیت در این قصه حضور دارد، تک تک افراد در قصه شهر نقش ایفا می کنند، شهر، ماجرای مردمِ شهر و قصه هایشان است. تاریخ شهر هم فصل های این قصه هستند، اگر فصل های قبل قصه را نخوانیم و یک راست سراغ فصل 9 یعنی فصل حاضر برویم، قصه را نمی فهمیم، زندگی در چنین شهری بی معناست، چون قصه را نمی دانیم، چون از ماجرای شهر بی خبریم. شهر ها، محله به محله، کوچه به کوچه، خانه به خانه قصه مخصوص به خود را دارند، ماجرایی شنیدنی. زندگی در این شهر معنادار است.

بارها دوستان فاضل گفتند که تنها و تنها راه ارتباط مردم با شهرشان، تبدیل تاریخ آن به قصه است، (history به story) مردم، نه به فلسفه ها، نه به شعرها، نه به تاریخ ها بلکه به قصه ها گوش می کنند، قصه ها را می خوانند، تلک القُری نَقُصٌّ علیک من أنبائِها.» آن ها شهرهایی بودند که قصه شان را برای تو تعریف کردیم. (اعراف، 101)

بلاخره تلاش و پیگیری دوستانمان در شهرداری تهران به نتیجه رسید، خدا بر برکت کارشان بیفزاد و از صمیم قلب امیدوارم بزرگواران در مشهد از روایتِ قصه شهر غافل نشوند، مشهد شهر دوست داشتنی فقط محقق می شود که مشهدی بودن معنایی داشته باشد و این معنا فقط از دل قصه شهر است که به وجود می آید و قصه از دل تاریخ. قصه شهر و ملتّش.

#ملّتشهر


داستان توسعه یک شخصیت دارد، سایر شخصیت همه درجه 2 اند.

توسعه متن و حاشیه دارد، اصل و فرع دارد، مرکز و پیرامون دارد؛

توسعه حتی وقتی می خواهد به دیگران کمک کند، باز آن طور که خود می خواهد و صلاح می داند کمک می کند، نه آن طور که دیگری نیاز دارد؛

توسعه به دیگران در مسیر خودش کمک می کند، نه به دیگران در مسیر خودشان؛

توسعه مقصدی جز مقصد خودش را به رسمیت نمی شناسد یا با دیده کم اهمیت تر به آنان می نگرد؛

توسعه در اکثر اوقات دیگران را تحمل و در بهترین حالت ترحم می کند؛

توسعه سوژه-ابژه می سازد، توسعه بالا و پایین درست می کند؛ 

توسعه همه چیز را در نسبت با خودش تعریف می کند؛

توسعه یعنی من»؛

توسعه یعنی تحمیل کردن؛

توسعه یعنی تحمیل را در لباس تربیت بردن؛

توسعه یعنی یک طرفه بودن؛

توسعه یعنی گفتن و نشنیدن؛

توسعه یعنی مدیریت کردن، توسعه یعنی همکاری نکردن؛

توسعه یعنی اعتماد به نفس؛

توسعه یعنی مهربانی دروغین؛

توسعه یعنی خوبی نه آن جهت که دیگری شایسته خوبی است، از آن جهت که خوبی به او فوایدی برای خود یا او دارد؛

توسعه یعنی فریب؛

توسعه یعنی بازی کردن با دیگران؛

توسعه یعنی بازیگر بودن، کارگردان بودن، فیلم نامه نویس بودن؛

توسعه یعنی مشخص کردن نقش دیگران؛

توسعه یعنی بازی گرفتن از دیگران؛

توسعه یعنی مشخص کردن مسیر دیگران؛

توسعه یعنی مربی گری؛

توسعه یعنی معیارهایی اگرچه فردی یا بومی را، همگانی و جهانی پنداشتن؛

توسعه یعنی استانداردهایی پیشینی برای همه چیز؛

توسعه گاه به شکل هنر، به شکل مکتب فلسفی، جامعه شناسی، روان شناسی و . در می آید؛

توسعه گاه -پنهان کارانه- در قالب دین بروز پیدا می کند؛

توسعه گاه مهربان می شود؛

توسعه، خیریه می زند؛

توسعه بقیه را محتاج کمک و دستگیری می داند؛

توسعه نمی پرسد، جواب می دهد؛

توسعه تا وقتی دوست است که دوستش باشی؛ تا وقتی دوست است که در کنترلش باشی؛

توسعه یعنی کلیات و نه جزئیات،

توسعه یعنی کار و نه آدم ها؛

توسعه یعنی اهداف و نه وسیله ها؛

توسعه یعنی مقصد و نه مسیرها؛

توسعه یعنی رسیدن به هر قیمتی؛

توسعه یعنی آهن ها و نه آدم ها؛

توسعه یعنی واجب ها و نه حرام ها؛

توسعه یعنی بی توجهی به هزینه هایی که ایجاد می شود و ایجاد می کنیم؛

توسعه یعنی چشم دوختن به جلو و نه کنار.

توسعه می تواند یک مکتب اقتصادی، یک مکتب فرهنگی، یک نگرش دینی، یک خصوصیت روانشناختی، یک سبک زندگی یا یک نوع نگاه به هستی باشد،

می تواند از طرف دولت، جامعه، گروه یا فرد اعمال شود،

می تواند علیه کشوری دیگر، روستا، خانواده، همسر، فرزندان باشد.


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

topnaz uofa Nika Language School damdarigofand وبلاگ الهه دارانی گنهرانی شیکو پیکو s&r مای دیبا موویز دادرس ایرانیان انجام پروژه های آموس لیزرل amos-Lisrel